جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ |۲۰ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 22, 2024
آیت الله محمد جواد فاضل

حوزه/ رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) با توصیه به مبلغان گفت: افتادن در وادي احساسات گاهي اوقات موجب مي‌شود که انسان پايه‌گذار يک بدعت‌هايي بشود که به اين زودي‌ها نتوان آن را جمع کرد.

به گزارش خبرگزاری«حوزه» در آستانه ماه محرم و طبق سنت ديرينه حوزوي هزاران تن از طلاب و روحانيون عازم سفر تبليغي مي‌باشند، ذات تبليغ ديني از اهميت و حساسيت خاص برخوردار است اما بخاطر برخي انحرافاتي که متاسفانه در سال‌هاي اخير دچار شده و نيز فضاي مناسب انتقادي که امسال در ميان حوزويان ايجاد شده از حساسيت دوچندان برخوردار شده است، آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی از اساتید و  عضو جامعه مدرسین حوزه علميه قم در  گفت و گو با خبرنگاران  در سخنانی به پيرامون رسالت مبلغان ديني و ويژگي آنان و انحرافات احتمالي در ميان اهل خطابه و منبر پرداخت که  متن کامل این گفت و گو به این شرح است:

با تشکر از حضرتعالي که عنايت فرموديد و وقتتان را در اختيار ما قرار داديد، در آستانه ماه محرم هستيم و طلبه‌ها و روحانيون عازم سفر تبليغي هستند، به نظر شما روحانيت در تبليغ دين چه رسالتي به عهده دارد؟

بسم‌الله الرحمن الرحيم

حرف در اين باره زياد است و واقعاً بايد از قرآن و روايات کمک گرفت، من همه مبلغين و همه کساني که عهده‌دار بيان دين هستند، را دعوت مي‌کنم که هرچه بيشتر به قرآن و روايات و متون ديني مراجعه کنند، دين را درست و دقيق بفهمند و آنچه را که از دين به دست مي‌آيد، براي مردم بيان بکنند. علاوه بر اينکه بايد شرايط يک مبلغ واقعي را هم از دين استخراج کنند.

اين دو بُعد اهميت ويژه‌اي دارد. کسي که از جهت علمي بسيار ضعيف است و اطلاعات قرآني و روايي ضعيفي دارد، حق ندارد منبر برود و در مقام بيان دين بربيايد.

من گاهي در درس به دوستان طلبه عرض مي‌کنم که اين روايت «العلماء ورثة الانبياء» که از وجود مبارک پيامبر اکرم(ص) صادر شده است، وراثت را در سه بُعد مي‌داند؛ يکي در علم، ديگري در ايمان و سومي هم در تبليغ است.

يعني کسي که مي‌خواهد جايگاه انبياء را تا حدي عهده‌دار شود و مصداقي از مصاديق وارث انبياء شود، در درجه اول بايد عالم باشد. آيا ما در ميان پيامبران يک پيامبري داشتيم که جاهل باشد؟ پيامبري داشتيم که از او سؤالي بکنند و اشتباه جواب بدهد؟ ما در مورد پيامبران يک مورد هم نداشتيم، چه اولوا العزم چه غير اولوا العزم که اينها در جواب دادن خطا کنند.

پيامبران ما از جايگاه علمي بالايي برخوردار بودند. لذا من نمي‌توانم به مجرد اينکه چهار، پنج سال در حوزه علميه درس خواندم، ادعا کنم آن علمي که به وسيله او بتوانم دين را بيان کنم را دارا هستم.

يک وقتي در زمان مرحوم والد ما يکي از نماينده‌هاي زن در مجلس شوراي اسلامي اظهار نظر ديني کرده بود و از موضع يک کارشناس ديني يک حرفي زده بود. مرحوم والد ما در درس فرمود، من که بيش از پنجاه سال است درس مي‌گويم، جرأت نمي‌کنم خودم را به عنوان يک کارشناس ديني مطرح کنم، تو چطور وقتي اطلاعي از اسلام نداري و در گوشه‌ و کنار جسته و گريخته يک چيزهايي را خواندي و يا شنيدي، خودت را به عنوان کارشناس ديني مطرح مي‌کني؟ مي‌خواهم عرض کنم يک جنبه مبلغ ديني جنبه علمي است که بايد در يک حد بالايي باشد.

جنبه دومش ايمان و باور انسان است. يک مبلغ، روحاني و خطيب بايد به آنچه که مي‌گويد، ايمان و باور داشته باشد. اگر مردم را به خدا دعوت مي‌کند، خودش باور جدي داشته باشد؛ اگر به معاد دعوت مي‌کند؛ خودش باور جدي داشته باشد و اگر به نيکي و صفات پسنديده دعوت مي‌کند، خودش عامل به او باشد.

ما چقدر روايات داريم که در آنها، از علم بلا عمل و عمل بلا علم، نهي شده است مثل: «من عمل علي غير علمٍ کان ما يفسد اکثر ممّا يصلح». فساد عمل بدون علم، بيش از صلاح آن است. از آن طرف عالم بلا عمل هم در روايات شديداً مورد مذمّت قرار گرفته است. ايمان هم همينطور است.

مبلغ بايد به باورهايي که مردم را به آن دعوت مي‌کند، کاملاً معتقد باشد. يک روحاني آن کسي است که واقعاً خوفش در خلوتش از خدا بيشتر از جلوتش باشد. اگر واقعاً وقتي تنها بود، بين خودش و خدا خوفش بيشتر بود، اين دليل بر اين است که واقعاً ايمانش در يک مرحله خوبي است.

و شرط سوم وراثت، تبليغ است. يعني دين را براي مردم بيان بکند. اگر يک کسي هم مومن است و هم علم دارد، اما در خانه خودش بنشيند، عنوان ورثه الانبياء را پيدا نمي‌کند. وراثت انبياء اين است که از هر راهي که مانده دين را به مردم ابلاغ بکند و برساند.

*به نظر شما مبلغين ديني در ماه محرم پيش رو چه وظيفه‌اي دارند؟

بله، ما الان در آستانه محرم الحرام 1439 قرار گرفتيم و به حسب معمول روحانيون، طلاب و فضلاي ما به شهرها و روستاها براي تبليغ مي‌روند. در اين ماه يک نکته مهمي را بايد خود روحانيون توجه داشته باشند و يک نکته مهمي را مردم توجه داشته باشند.

روحانيون از جهت علمي خودشان را در يک حدّ بالايي قرار بدهند و مطالب احساسي را کنار بگذارند. امروز ما مي‌بينيم در بعضي از منبري‌ها احساسات بر معلومات و واقعيات غلبه دارد. منبري و خطيب بداند اگر در فاز احساسات برود از واقعيات فاصله مي‌گيرد. ما بايد آنچه که واقع دين هست را براي مردم بيان بکنيم. افتادن در وادي احساسات گاهي اوقات موجب مي‌شود که انسان پايه‌گذار يک بدعت‌هايي بشود که به اين زودي‌ها نتوان آن را جمع کرد.

يک روحاني واقعاً بايد حادثه عاشورا را شناخته باشد.بايد مطالعاتش راجع به حادثه عاشورا کامل باشد. اگر يک روحاني دو تا روايت و مقتل را ببيند و بخواهد به منبر برود و راجع به امام حسين(ع) صحبت بکند، در حقّ دين و امام حسين(ع) اجحاف کرده است. زمانه ما زمانه‌اي نيست که انسان به يک مطلب تاريخي و يک حديث اکتفا بکند و بخواهد منبر را تمام بکند.

زمانه امروز ما زمانه‌اي است که اگر يک روحاني منبر برود، با يک منبر مي‌تواند يک جريان عظيمي را در جامعه به وجود بياورد، جريان خوب و يا جريان انحرافي. لذا بايد مطالعاتشان خيلي زياد باشد. بحمدالله کتاب‌هايي که راجع به امام حسين(ع) نوشته شده مفصل است. دانشنامه‌هاي متعدد و موسوعه‌هاي متعدد نوشته شده است. همه اينها را ببينند و واقعاً عاشورا و کربلا را آنطوري که بايد و شايد، بيان کنند.

نکته دوم اينکه يک روحاني بايد همه وجودش به عنوان حمايت از دين و دشمني براي شيطان مطرح باشد. يک روحاني بايد وجودش طوري باشد که نسبت به بندگان متدين خدا يک علاقه و ارتباط خاصي داشته باشد. اما اگر آمديم سدها را شکستيم و اين ارتباط را عکس کرديم، درست نيست. همان طوري که مانعي ندارد انسان کنار يک زني که چادري محجبه و متدين است، عکس بگيرد، همان‌طور ما نمي‌توانيم به انساني که در کنار يک زن بد حجاب که با بدحجابيش قرآن و خداي تبارک و تعالي را استهزاء مي‌کند و يا لااقل نافرماني مي‌کند بايستد و عکس بگيرد و در فضاي مجازي قرار بدهد، بگوييم که يک روحاني است.

روحاني بايد حامي دين خدا باشد، و با قول، عمل، زندگي و با رفتارش حامي احکام خدا باشد. اگر براي من فرقي نکند با متقين، نيکوکاران، متدينين و اهل نماز حشر و نشر داشته باشم، يا با کساني که به حسب ظاهر (واقع را کاري نداريم) دنبال فسق و فجور و شکستن حدود الهي و شکستن محرمات الهي هستند، هم ارتباط داشته باشم، اين کار درستي نيست.

*اشاره فرموديد به لزوم عمق ديني يک مبلغ، کاستي برخي مبلغان در اين زمينه باعث شده است که سطحي‌نگري و حتي بعضي انحرافات را در جامعه رواج دهند که زدودن آن از ذهن مردم به اين سادگي نخواهد بود. لطفا در اين زمينه توضيح بفرماييد؟.

بله متاسفانه همينطور است و در اين سالهاي اخير برخي منبريهاي کم مايه چيزهايي را مطرح مي‌کنند که مبناي ديني ندارد. به عنوان مثال ما الان در آستانه اربعين قرار گرفتيم. چندين سال است که شيعه در اربعين يک جلوه خاصي را پيدا کرده است. پياده‌روي از نجف تا کربلا واقعاً يک حرکت بسيار بسيار عظيمي است که عظمت اعتقادي شيعه را نشان مي‌دهد.

اينها به جاي خودش بايد باشد و ما همان‌طوري که به اصل زيارت امام حسين(ع) ترغيب مي‌کنيم، بايد به پياده‌روي هم ترغيب کنيم. اما منِ طلبه حق ندارم بگويم پياده‌روي اربعين يکي از علائم ظهور است. من در بعضي از اين فضاهاي مجازي از بعضي از اين آقايان روحاني و طلبه‌ها ديدم که اين را به عنوان يکي از علائم ظهور مطرح مي‌کنند. سوال ما اين است که در کجاي متون ديني ما يک چنين چيزي آمده است.

خيلي از علائمي که در متون ديني آمده، محل بحث و خلاف است. علائم حتمي و غير حتمي داريم و در برخي هم بداء واقع مي‌شود، اما اگر ما تمام کتب روايي مربوط به مهدويت را زير و رو کنيم يک جا نداريم که راهپيمايي اربعين شيعه در آخر الزمان از نجف به کربلا از علائم ظهور است. درحالي که اين مطلب غير صحيح در فضاهاي مجازي وسعت فراواني پيدا کرده است.

اساساً اين يک درد بزرگ و انحراف بزرگي است که اين سالهاي اخير، در کشور ما به وجود آمد، هر ماه مي‌گفتند که اين ماه ماهِ ظهور است و اصلاً انتظار را خراب کردند، آن انتظاري که ائمه مي‌خواهند اين است که انسان هر لحظه متوقع ظهور باشد، اما اين احتمال را هم بدهد که ممکن است صد سال ديگر يا پانصد سال ديگر باشد. ولي ما آمديم طوري براي جوان‌ها بيان کرديم که همين امروز و فردا است. اينها از انحراف‌هايي بود که به وجود آمد و مهدويت و قضيه انتظار را خراب کرديم.

چنان که بعضي از منبري‌ها براي اينکه جوان‌هاي ما را جذب بکنند، فقط روي اينکه خداوند تبارک و تعالي رحمت دارد تکيه مي‌کنند و مساله عذاب را اصلاً کالعدم قرار مي‌دهند.

در حالي که اولاً قرآن مي‌فرمايد: «نَبِّئْ عِبادِي اَنِّي اَنَا اَلْغَفُورُ اَلرَّحِيمُ وَ اَنَّ عَذابِي هُوَ الْعَذابُ الْاَلِيمُ»؛ (حجر/49) و نيز امام صادق(ع) از اميرالمومنين(ع) نقل مي‌کند: «ألا أخبرکم بالفقيه حق الفقيه، من لم يقنط الناس من رحمة الله‏؛» فقيه آن کسي است که مردم را از رحمت خدا مايوس نکند اما «و لم يؤمنهم من عذاب‌الله»؛ مردم را از عذاب خدا ايمن نکنيم.

اگر يک منبري بالاي منبر رفت و گفت جوان هر چه مي‌خواهي گناه کن و بدان که با يک قطره اشک امام حسين(ع) تمام مي‌شود، بر خلاف فرهنگ ديني ماست.

بله، ما در روايات داريم همان طوري که يک قطره اشک براي خوف از خدا موجب اين مي‌شود که آتشي که آدم استحقاق دارد خاموش بشود، اشک بر امام حسين(ع) هم اين قابليت را دارد، ولي اين معنايش اين نيست که به جوان‌ها بگوييم برويد گناه بکنيد، بعد شب بياييد روضه يک قطره اشک بريزيد تمام مي‌شود. ابدا اين طور نيست.

اشک براي خدا هم همين‌طور است. اگر انسان از گناه گريه مي‌کند؛ اما مي‌گويد يک ساعت ديگر دوباره مي‌خواهم اين گناه را انجام بدهم، فايده‌اي ندارد. آن اشک بر امام حسين(ع) گناهان را از بين مي‌برد که انسان را در مسير پاکي و طهارت قرار بدهد. اين روايت خيلي روايت عجيبي است که مي‌گويد: «لم يؤمنهم من عذاب‌الله». مردم را ايمن از عذاب خدا نکنيم.

به مردم بگوييم ممکن است يک گناه صغيره کنيد و در همان گناه صغيره غضب خدا باشد، حواستان جمع باشد. من در صحبت اخيرم گفتم که قرآن مي‌گويد:«يغْفِرُ لِمَنْ يشاءُ وَ يعَذِّبُ مَنْ يشاءُ» مغفرت و عذاب را کنار همه دارد. «ولم يرخص لهم في معاصي‌الله» راه را براي معصيت خدا، براي جوان‌ها باز نکنيم. اين متن روايتي است که امام صادق(ع) از اميرالمومنين(ع) نقل مي‌کند.

ما فکر نکنيم که اگر يک تريبون يا يک روزنامه يا يک منبري به دستمان آمد، ديگر هر چه گفتيم، هر چه شد، شد. نه!‌ اين روايت هميشه مدّ نظر ما باشد. «مَن اَصغي الي ناطِقٍ فَقَد عَبَدَهُ، ‌فَاِن کانَ النّاطِقُ يوَدّي عَنِ‌الله عزّوجلّ فَقَد عَبَدَالله، ‌وَ ان کانَ النّاطِقُ يوَدّي عَنِ الشَّيطانِ فَقَد عَبَدَ الشَّيطانَ؛» اگر ناطق مردم را به خدا دعوت بکند، خدا را عبادت کرده، اگر مردم را به شيطان دعوت کند، شيطان را عبادت کرده است. يعني ممکن است يک منبري در بالاي منبر، يک سخنران در پشت تريبون، يک گوينده، يک نويسنده يا هر کس ديگر منادي خدا شود و يا ممکن است منادي شيطان شود، ما بايد در صحبت‌هايمان مراقبت کنيم.

مطلب ديگري که بسيار مهم است و ما در رواياتمان هم نسبت به اين مطلب داريم و آن اين است که چيزي را که مردم او را انکار مي‌کنند براي مردم نگوييم. نياييم بگوييم فلان آقا همان‌طوري که جلويش را مي‌ديد، پشت سرش را هم مي‌ديد!. مردم عاقل اين را انکار مي‌کنند. مردم عاقل مي‌گويند اگر کسي پيامبري باشد، اين متصل به وحي و آسمان باشد ممکن است توسط ملائکه و از ناحيه خدا به او اخباري برسد، ولي در مورد افراد معمولي نياييم اين حرف‌ها را بزنيم.

يک وقتي مرحوم والد ما آيت‌الله العظمي فاضل(رضوان‌الله‌عليه) به يکي از بزرگان فرمود، شما در کتابت نوشته‌اي که اين آقا وقتي در شکم مادرش بود، پدرش يک غذاي شبهه‌ناکي آورد، اين غذا را وقتي آن زني که اين فرزند را در شکم داشت خورد، اين بچه به شکم مادر زد و اين مادر تهوع کرد ريخت بيرون. پدر ما فرمود، روشن است که اين قضيه دروغ است. کدام آدم عاقلي يک چنين چيزي را مطرح مي‌کند.

بله ما در مورد حضرت زهرا(س) دليل داريم، ايشان مقام عصمت دارد. ولي چرا در باره ديگران مطرح کنيم.

متاسفانه امروزه يک غلو‌هايي در باره يک شخصيت‌هايي، چه حوزوي چه غير حوزوي، داريم مي‌بينيم که مبنايي ندارد؛ کتاب‌هاي فراواني هم در اين زمينه‌ها نوشتند، اما اين کتابها مشحون از دروغ است. نبايد اينها را مطرح کنيم. مثلا بگوييم که فلان آقا قدرت اين را داشت که روي آب‌هاي اقيانوس راه برود! ما نمي‌خواهيم امکان اين را نفي کنيم، ولي اين‌ها يک چيزهايي است که براي خواص و اسرار است. حتي طي‌‌الارض را هم اگر اولياي خدا داشته باشند، از اسرار است و براي خواص است.

حالا اگر کسي بالاي منبر طي‌الارض را براي عموم مردم ذکر کند، اينها نمي‌توانند اين مساله را درک کنند. بله براي ائمه(ع) جاي خود دارد و بايد هم ذکر کنيم، اما براي ديگران نه.

متن روايت است که: «حدّث الناس بما يعرفون»، يعني يک چيزي بگوييد که ذهن و فکر مردم آن را قبول کند، «و دعوا ما ينکرون»، رها کنيد آنچه را که مردم با ذهن سالم خود و عقل سليم خود آن را انکار مي‌کنند.

حالا کسي بگويد: امام زمان(ع) فرموده که اين آقا بايد رئيس‌جمهور باشد، پيداست که اين دروغ است. چند دوره ما تجربه کنيم، باز هم دوباره بيايند بگويند امام زمان(ع) فرموده فلان آقا بايد رئيس‌جمهور باشد. اين حرف‌ها دروغ است. مردم متدين مي‌دانند امام زمان(ع) راجع به رئيس‌جمهور دخالت نمي‌کند. مردم متدين مي‌دانند امام زمان(ع) در اداره دولت دخالت نمي‌کند. چقدر ما اين انحرافات را آورديم به خورد مردم داديم. منتها متأسفانه برخي از اين انحرافات توسط خودِ هم لباسي‌هاي ما انجام مي‌شد.

«دعوا ما ينکرون أتحبّون أن يسبّ‌ الله و رسوله»؛ آيا شما دوست داريد خدا و رسول سبّ شوند.

اگر ‌گفتيم امام زمان(ع) گفته فلاني رئيس‌جمهور شود، بعد اين رئيس‌جمهور به درد نخورد، اشتباه کرد، خلاف کرد، امام زمان(ع) را سبّ مي‌کنند.

*مردم متدين در برابر اين انحرافات چه وظيفه‌اي دارند؟

اما وظيفه‌اي که مردم دارند اين است که اگر ديدند يک عالم دنياطلب است، يک عالم مي‌خواهد پاي منبرش شلوغ بشود، يک عالم يا يکي از همين طلبه‌هاي کم سوادي که امروز دارند شهرت‌ هم پيدا مي‌کنند، دنبال اين است که ده شب سخنراني کند و سي ميليون پول بگيرد(من اطلاع دارم)، طبق روايت او را متهم کنند و از دورش پراکنده شوند.

امام صادق(ع) فرمود: «اذا رايتم العالم محبا لدنياه فاتهموه على دينکم‏» اگر يک عالمي ديديد هر روز يک لباس مي‌پوشد، امروز لباس آخوندي مي‌پوشد، فردا يک لباس شيک کت و شلواري مي‌پوشد، پس فردا يک لباس عجيب ديگر مي‌پوشد، سفرهاي کذا مي‌رود، پيداست که دنيا طلب است. او خودش را وقف دين مردم نکرده است.

«اذا رأيتم العالم محبا لدنياه فاتهموه على دينکم فان کلّ محب لشي‏ء يحوط ما أحب‏؛» هر کسي که محب شيئي باشد، نسبت به آنچه که دوست دارد دور او مي‌چرخد، دنبال دنياي خودش است.

اگر يک آخوندي مردم را به سمت خودش دعوت کرد، دنيا طلب است. شما هيچ ديديد که امام خميني(ره) مردم را به خودش دعوت بکند؟ يک بار خودش را مطرح کرده باشد؟ من که اصلاً ياد ندارم امام در تمام تاريخ مبارزه از خودش سخن گفته باشد. امام فقط به اسلام دعوت مي‌کرد.

بعد امام صادق(ع) مي‌فرمايد که پيامبر (ص) فرمود: «أوحى‌الله إلى داود(ع) لاتجعل بيني وبينک عالماً مفتوناً بالدنيا»؛ عالمي که مفتون به دنياست بين من و بين خودت قرار نده. «فيصدک عن طريق محبتي فان اولئک قطاع طريق عبادي»؛ مردم بدانند در زمان ما آن آخوندي که مي‌آيد احکام ضروري اسلام را انکار مي‌کند، بر حسب روايات ما قطاع الطريق است. و إلا کدام روحاني مي‌آيد حکم ضروري اسلام را انکار کند. آن آخوندي که جوانها را به چيزهايي که مصاديق لهو و لعب است، دعوت مي‌کند و وهن اينها را از بين مي‌برد، «فان اولئک قطاع طريق عبادي».

من اميدوارم مردم به اين عرايض توجه کنند، پاي منبر هرکسي نروند، از هر طلبه‌اي دعوت نکنند. ببينند سابقه علمي آن طلبه چيست؟ اگر يک طلبه‌اي رفت بالاي منبر براي آنها مداحي کرد، به درد نمي‌خورد. بروند سراغ يک عالمي که دين آنها را تقويت کند. از آن طرف اگر خود مردم بگويند ما روضه‌اي برقرار کنيم که جمعيتش زياد باشد، اگر به فکر اين باشيم که به جاي صد تا غذا، هزار تا غذا بدهيم، معلوم مي‌شود مال امام حسين(ع) نيست. بله، هر چه مستمع امام حسين(ع)، بيشتر باشد و هر چه اطعام بيشتر باشد، بهتر است، ولي اگر به اين هدف شد، درست نيست.

اين چشم و هم چشمي‌هايي که امروز مي‌بينيم که بعضي از هيئات نسبت به هم دارند، يک کاري مي‌کنند جمعيت اينجا بيشتر بيايد، جمعيت آن‌جا کمتر شود، اينها درست نيست.

ما بايد آن حقيقت حسيني را در هيئات حفظ کنيم، امام حسين(ع) با يک جمعيت اندک، يک عظمت إلي يوم القيامه را آفريده است. ما نيز بايد زير اين علَم نوکري و خدمتگزاري کنيم و به اندازه خودمان براي تقويت دين خدا تلاش کنيم.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha